سال گذشته، حدود همین ایام بود که اطلاعیه بسیار نگرانکننده دبیرکل سازمانملل متحد درباره خطر توسعه بیابانزایی در جهان منتشر شد.
در این اطلاعیه اشاره شده بود که بررسیهای پالئوکلیماتیک (اقلیمشناسی دورانهای کهن که میتواند مبنای پیشبینی دورانهای اقلیمی باشد) نشان میدهد بشر وارد یک دوران خشکسالی شده است و انتظار میرود در سده در پیشرو اوضاع اقتصادی و اجتماعی برای مناطق خشک کره زمین ناگوارتر شود.
برهمین مبنا سال 2006 به عنوان سال جهانی بیابانزدایی تعیین شده و مقرر شده بود کشورهای خشک و نیمهخشک و همه مناطقی که با خطر بیابانزایی روبهرو هستند از این فرصت برای برانگیختن یک عزم ملی در برابر بحران در پیشرو استفاده کنند.
جالب است که حتی کشورهای نه چندان خشکی مثل اسپانیا و یونان و برزیل و چین از ابتدای سال پیش به همین خاطر تلاش گستردهای را انجام دادند و در دو کشور اسپانیا و برزیل برای نخستینبار نهادهای ملی مقابله با بیابانزایی راهاندازی شد.
درباره فعالیتهای اسپانیا برای گریز از بیابانزایی سال گذشته دستکم ده خبر رسانههای بینالمللی منتشر شد و میدانیم اسپانیا در شبهجزیره ایبری، در منطقهای از کره زمین واقع است که متوسط بارشهای جوی آن دستکم سهبرابر ایران است.
اما دریغ که از فعالیتهای ایران در این باره حتی یک خبر، به عنوان کسی که به اقتضای شغلم ناچارم هر روز اخبار حوزه محیطزیست و منابع طبیعی را پیگیری کنم تاکید میکنم که حتی یک خبر منتشر نشد.
انگار نه انگار که اینجا سرزمینی است که بیش از نیمی از مساحت آن را بیابان تشکیل میدهد، 80 درصد مساحت آن از نظر اقلیمی خشک و نیمهخشک محسوب میشود و بیست درصد مساحت آن در شمار معدود بیابانهای واقعی جهان است، یعنی مناطقی که در آن زادآوری زیستی در حداقل ممکن قرار دارد.
متولی موضوع حتی به خود زحمت برگزاری یک شو تبلیغاتی را نداد، که معمول نهادهای دولتی در موارد مشابه است و سال جهانی بیابانزدایی برای این سازمان سالی بود مثل همه سالها ... که میآیند و میروند و با هرکدام حیات در خاک این سرزمین، قدری بیشتر پا سست میکند و رمق از کف میدهد.
اما ای دوستان، این طرح خودروی ملی نیست که اگر نشد هم نشد، اگر آتش هم گرفت به جهنم ... این خاک ماست که از دست میرود ... هرچقدر هم صبور باشیم دم فروبستن درباره آن دشوار است.